بحران عراق هر روز که می گذرد ابعاد جدیدی می یابد . در این میان کشاکش قدرت های بزرگ و نیز دل نگرانی کشورهای منطقه ا توجه همگان را جلب کرده است . از سویی امریکا سناریوهای گوناگونی را برای عراق تدوین و پیگیری می کند که آخرین مورد آن تعیین فرماندار نظامی امریکایی در دوران پس از صدام حسین بوده است .

اما طرح ها و سناریوهای دیگر هم نیاز به تبیین دارد . از این جهت که چه هدفی را دنبال می کند و این که آیا در پیگیری اهداف خود به موفقیتی نائل خواهد شد؟ و ده ها سؤال دیگر که در گفت وگو با دکتر سیدجلال دهقانی فیروزآبادی استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل منطقه ای به بحث گذاشته شده و در پی می آید .

«پگاه »

سناریوهای متعددی در رابطه با وضعیت عراق پس از صدام مطرح شده است . یکی از آنها که بازتاب گسترده ای حتی در میان مخالفان صدام داشت، سناریوی تکرار الگوی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم برای عراق است . این طرح در صورت اجرا چه پیامدهایی برای عراق و منطقه خواهد داشت؟

سناریوی تکرار الگوی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم برای عراق مبتنی بر یک شبیه سازی و قیاس تاریخی در شرایط بسیار متفاوت و متحول جهانی است . تعیین فرماندار نظامی در عراق در مطلع هزاره سوم میلادی، براساس هیچ کدام از سطوح تحلیل، توجیه پذیر نیست . کشوری که بیش از هشت دهه از استقلالش سپری شده است، حاکمیت یک ژنرال امریکایی را بر نخواهد تافت . این امر نگرانی امریکا را در مورد چگونگی اداره عراق پس از صدام حسین بیشتر می کند . از یک طرف انسجام و وحدت مردم عراق را تشدید نموده و در نتیجه مقاومت آنان را برمی انگیزد و از سوی دیگر، انگیزه تسلیم ناپذیری در ارتش عراق را افزایش خواهد داد . در سطح منطقه ای نیز جهان عرب گماشتن یک نظامی بر عراق را نه تنها توهین به خود تلقی خواهد کرد، بلکه آن را خدشه ای جبران ناپذیر بر هویت عربی می داند . در نتیجه همکاری اعراب که یکی از نیازهای مبرم امریکا برای حمله به عراق است، از دست خواهد رفت . در عرصه بین المللی نیز وضعیت جهان با نظام بین الملل پس از جنگ جهانی دوم بسیار متفاوت است . امریکا بر پایه یک تقسیم غنائم موفق شد سلطه خود را بر ژاپن اعمال کند; در حالی که امروزه کشورهای بزرگ دیگری نسبت به عراق و آینده آن سهم الارث می خواهند; لذا حضور ژنرال و حکومت نظامی امریکا را نخواهد پذیرفت .

اگر چنین است، چرا امریکا صراحتا به این سناریو اعتراف کرده و حتی پاول مرد معتدل کابینه جنگ جورج بوش آن را رد نکرده است؟

در پس این سناریو، اهداف نانوشته و ناگفته ای نهفته است که زمینه ساز حمله امریکا به عراق خواهد بود . در حقیقت امریکا ست به قماری زده است که در صورت موفقیت به بعضی از نیات خود جامه عمل خواهد پوشاند . اولا، ممکن است مقاومت در درون ارتش را کاهش دهد; به ویژه امرای ارتش را بر آن دارد تا برای گریز از فرمانبرداری از یک چکمه پوش یانکی، به دفع شر مقدر پرداخته، علیه صدام حسین دست به کودتای نظامی بزنند; یعنی پیروزی امریکا بدون شلیک گلوله و جنگیدن . طبعا آنان گوش به فرمان واشنگتن خواهند بود . ثانیا، چنین طرحی، گروه های پراکنده و متفرق معارض عراقی را به سوی همگرایی و همکاری موقت سوق خواهد داد که امریکا شدیدا به آن محتاج است . ثالثا، این طرح امریکایی ممکن است اعراب را وادار به انتخاب بین بد و بدتر کند و آنان را به همکاری با امریکا در تغییر رژیم بغداد ترغیب کند که حداقل در تعیین نظام پس از صدام نقش داشته باشند .

ولی اگر این طرح به اجرا درآید، نشان از چه خواهد بود؟

اگر این طرح به مرحله اجرا درآید، حکایت از آن دارد که امریکا در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه از الگوی مداخله نیابتی و غیرمستقیم دست کشیده و الگوی مداخله مستقیم را برگزیده است . به عبارت دیگر، امریکا حتی به رژیم های دست نشانده نیز راضی نبوده و در صدد اعمال و احیای نظام قیمومیت است . این امر به معنای تغییر و تحولات بنیادی در ماهیت و هویت رژیم های سیاسی این منطقه و متحدان سنتی امریکاست . به قدرت رسیدن یک ژنرال امریکایی در عراق به مثابه انفجار بمبی است که ترکش و آتش آن دامن کشورهایی چون عربستان را نیز خواهد گرفت .

طی روزهای اخیر، بحث تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه نه تنها توسط رسانه ها بلکه از سوی سیاستمداران و چهره های شاخص سیاسی نیز مطرح شده است . این مسئله تا چه حد صحت دارد و هدف امریکا چیست؟

تغییرات ژئوپلتیکی در خاورمیانه، از جمله مباحثی است که در محافل سیاسی و حتی آکادمیک مطرح شده است . برخی بر این اعتقادند که هدف و نیت امریکا از حمله به عراق، بسیار فراتر از قلمرو جغرافیایی این سرزمین می رود و کشورهای دیگری مانند اردن و عربستان را نیز در بر می گیرد . در حقیقت حمله به عراق سرآغاز دگرگونی های ارضی و مرزی بسیاری خواهد بود که خاورمیانه جدیدی را شکل خواهد داد .

این طرح تا چه اندازه عملی و واقعی است؟ اساسا آیا چنین طرحی امکان وقوع دارد؟

به نظر می رسد وجود چنین طرحی در دستور کار سیاست خارجی امریکا و استراتژی امنیت ملی نوین این کشور قرار گرفته است . اما شاید بتوان گفت که این یک طرح درازمدت و استراتژیک است که در دورنمای اهداف امریکا به چشم می خورد . ولی در شرایط فعلی پیش از آن که امریکا در صدد تغییر جغرافیای سیاسی منطقه باشد، در جهت تغییر نظام ها و ساختار سیاسی کشورهای آن تلاش می کند . در وضعیت موجود، همان گونه که در استراتژی امنیت ملی امریکا نیز تصریح شده است، سیاستمداران این کشور به دنبال به قدرت رساندن دولت های میانه رو و مدرن در جهان اسلام به طور عام، و در منطقه خاورمیانه به طور خاص می باشند .

با این وجود، گزینه تشکیل اتحاد اردن - عراق که در تاریخ دو کشور نیز بی سابقه نیست، محتمل تر از سایر گزینه هاست . یکی از مهم ترین تناقض هایی که سیاست خارجی امریکا برای پیشبرد حمله به عراق با آن مواجه بوده است، چگونگی حل معضل بحران فلسطین از یک سو و تهاجم نظامی به عراق از سوی دیگر است . لذا امریکا مجبور است سیاست خاورمیانه ای خود را بر پایه این دو محور استوار سازد و اهداف خود را در این راستا به طور همزمان و به موازات یکدیگر پیش برد . در واقع ارتباط تنگاتنگی بین مسئله فلسطین و عراق وجود دارد که حل و فصل همزمان آنان را می طلبد .

چه عواملی باعث شده است که این طرح در دستور کار آنان قرار گیرد؟

حمله به عراق و تغییر ساختار سیاسی این کشور، می تواند هر دو مشکل سیاست خارجی امریکا را در خاورمیانه حل کند . از یک طرف، سرنگونی رژیم بعثی در عراق نیروهای گریز از مرکز در شمال و جنوب را تقویت می کند که نهایتا ممکن است به تجزیه عراق منجر گردد . در این شرایط سناریوی اتحاد اردن و عراق مرکزی یک گزینه محتمل است . از دیگر سو، وحدت اردن و عراق معضل پنجاه ساله خاورمیانه یعنی مسئله فلسطین را نیز در چارچوب سیاست ها و منافع امریکا و رژیم صهیونیستی حل خواهد کرد . یعنی ادغام جامعه فلسطینی در اردن و شکل گیری نوعی کنفدراسیون اردنی - فلسطینی که از سال ها پیش یکی از طرح های پیشنهادی برای حل و فصل مناقشه اعراب و اسرائیل بوده است . در این صورت هم امنیت اسرائیل که یکی از اهداف مهم امریکا در خاورمیانه می باشد، تامین می شود و هم معمای کشور مستقل فلسطینی حل می گردد . بنابراین، امضای مصوبه کنگره امریکا مبنی بر انتقال پایتخت اسرائیل از تل آویو به بیت المقدس، توسط جورج بوش در شرایطی که وی نیازمند حمایت و همکاری کشورهای عربی است، توجیه می پذیرد .

چه کشورهایی در منطقه از این راهبرد امریکا سود می برند و چه کشورهایی زیان خواهند دید؟

تغییرات ژئوپلتیکی در خاورمیانه در جهت منافع اسرائیل خواهد بود; زیرا مهم ترین منافع حیاتی این رژیم را که حفظ موجودیت و امنیت باشد، برای آن فراهم می سازد . اما کشورهای عربی (به ویژه سوریه و عربستان) و جمهوری اسلامی ایران تحت تاثیر منفی این تحولات قرار خواهند گرفت . شاید در نگاه اول چنین به نظر رسد که ترکیه نیز از این فرآیند متضرر خواهد شد، اما باید توجه داشت که در صورتی که این طرح عملی شود، امریکا و اسرائیل منافع حیاتی ترکیه را تامین خواهند کرد و از تجزیه آن جلوگیری می کنند . این امر از طریق اشغال بخش های مرزی شمال عراق به ویژه شهرهای نفت خیز موصل، کرکوک و سلیمانیه محقق خواهد شد .

به نظر این جانب در تحلیل نهایی بیشترین آسیب و ضرر متوجه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود . چون براساس الگوی موازنه ضعف و جلوگیری از ظهور هژمون منطقه ای که در سال های اخیر راهنمای سیاست خاورمیانه ای امریکا بوده است، ایران و عراق هر دو باید تضعیف گردند . پس در این منطق تجزیه عراق به معنای لزوم تجزیه ایران نیز می باشد .

کشورهایی که مورد تهدید این استراتژی امریکا قرار می گیرند، چه راهبردی می توانند در پیش داشته باشند؟

بازدارندگی سیاسی همه جانبه، مناسب ترین راهبردی است که کشورهای در معرض تهدید امریکا می توانند با اتخاذ آن، از عملی شدن استراتژی جدید امریکا جلوگیری کنند یا حداقل دامنه آن را محدود سازند . این راهبرد مبتنی بر خنثی سازی بهانه جویی ها و عوامل تاییدکننده ادعاهای امریکا در چارچوب سیاست های جدید آن کشور است . بازدارندگی سیاسی را در سه سطح ملی، منطقه ای و جهانی می توان اجرا و اعمال کرد . در سطح ملی، کشورهای منطقه باید علاوه بر تحت فشار قرار دادن عراق برای قبول بدون قید و شرط قطعنامه های سازمان ملل به ویژه در زمینه خلع سلاح، که مهم ترین دلیل مشروعیت بخشی تهاجم امریکا به این کشور است، در درون جوامع خود نیز دست به اصلاحات و رفرم های سیاسی - اقتصادی بزنند . امروزه یکی از دلایل اصلی مداخله امریکا در کشورهای منطقه، موضوع دموکراسی و حقوق بشر است . طبیعتا ارتقای مردم سالاری بومی و رعایت حقوق بشر در چارچوب فرهنگ های ملی، مؤثرترین مؤلفه راهبرد بازدارندگی سیاسی است که تجزیه درونی و مداخله خارجی را امکان ناپذیر می سازد . بهبود وضعیت اقتصادی و رفاه نسبی نیز یکی دیگر از متغیرهایی است که از گرایش های گریز از مرکز می کاهد .

در سطوح منطقه ای و بین المللی نیز کشورها باید از استراتژی اتحاد و ائتلاف برای صلح و توسعه بهره جویند . هم گرایی و همکاری های سیاسی - اقتصادی در قالب ساختارها و نهادهای منطقه ای یکی از ساز و کارهایی است که به ثبات و انسجام ملی و منطقه ای کمک می کند . الگوهای همکاری ایران و شورای همکاری خلیج فارس (1+6)، اتحادیه عرب و ایران (1+20) و سازمان کنفرانس اسلامی، از جمله مکانیزم هایی است که برای مدیریت بحران امکان پذیر است . در مقیاس جهانی نیز الگوی 5+6 یعنی رایزنی اعضای دائم شورای امنیت و همسایگان عراق یکی از برنامه های است که قابل اجراست . با وجود این، از آن جا که حمله امریکا به عراق تقریبا قطعی است، کشورهای منطقه باید از هم اکنون در فکر مدیریت بحران جانشینی در عراق باشند و با تمام توان از فروپاشی و تجزیه عراق جلوگیری کنند .

پدیدآورنده: در گفت وگو با دکتر سید جلال دهقان




برچسب ها : جهان اسلام  ,