هرچند هنوز کمتر از یک دهه از فعالیت رسمی سازمان همکاری‌های شانگهای می‌گذرد، اما این سازمان نه تنها در سطح منطقه‌ای، بلکه در عرصة بین‌الملل نیز موقعیت و اهمیت خود را تثبیت کرده است. به‌رغم تأکید مسکو و پکن به اینکه این سازمان علیه هیچ کشور و سازمانی نیست، اما روندها حاکی از آن است که هرچند به طور نسبی، سازمان شانگهای توانسته سیاست ضد‌استراتژی آمریکا را در منطقة آسیای مرکزی تدوین و تدریجاً اجرایی ‌کند. در این میان، هرچند از روسیه و چین به عنوان دو رقیب در آسیای مرکزی یاد می‌شود، اما تحلیل‌گران بر این باورند که در شرایط کنونی و با عنایت به تشدید خطر گسترش ناتو به شرق و در پی آن تغییر توازن قوا، این دو کشور باید بر سر راهبردی برای ممانعت از تشدید این تهدید به توافق برسند و سازمان‌ شانگهای زمینه مساعدی را در این خصوص فرآهم می‌آورد. در سوی دیگر، ضرورت دارد تا چین نیز ضمن توجه بیشتر به سازمان شانگهای، سیاست‌های خود در آسیا را تقویت کرده و مانع از فزون‌طلبی‌های آمریکا شود.
امروزه آسیا شاهد به وجود آمدن شرایط همگرایی سیستم‌های منطقه‌ای است. می‌توان این سیستمها را نظام دو‌قطبی منطقه‌ای و یا بیشتر نامید. سازمان همکاری شانگهای و سازمان قرارداد امنیت جمعی و همچنین گوام و پروژه ناتو یعنی \"مشارکت برای صلح\" از جمله این سیستمها دو‌قطبی و یا چند‌قطبی است. بعد از حوادث 11 سپتامبر آمریکا و ناتو تحت شعار دروغین مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی دینی، ابتکار عمل را برای تحکیم موقعیت خود در سراسر جهان و بویزه در آسیا به دست گرفتند. اکنون بعد از گذشت چند سال از ان واقعه و رها شدن منطقه از فشار آمریکا، چین به همراه روسیه با تقویت سازمان همکاری شانگهای در سطح دوقطبی، سیاست ضد استراتژی آمریکا در این منطقه را تدوین و تدریجا اجرا می‌کنند. از جمله امضا نهایی قطعنامه مشهور به نام \"نظام‌های جهانی بین‌المللی\" در مسکو به وسیله هوچنتاِئو و ولادیمیر پوتین در همین راستا تفسیر شد. این نیز بخشی از استراتژی ساخت سیستم‌های پیش گیرنده منطقه‌ای \"دو قطبی\" است.
سازمان همکاری شانگهای فرصت کلیدی در شرایط امروزین برای مناسبات بین چین با روسیه و منطقه است. در این سازمان بود که استراتژی\"پیشگیری غرب\" چین، خود را به نمایش گذاشت. با توجه به اینکه مناسبات (تقابل) چین با آمریکا یک منظوره نبوده و مسائل لا‌ینحلیی مانند: تقابل بزرگ تجاری- اقتصادی، تضاد در موضوع تایوان، اختلاف موجود بین چین و ژاپن (متحد آمریکا) هم وجود داشت، اصلی‌ترین دلیل تحکیم موضع ضد‌غربی و ضد‌امریکایی استراتژی چین بوده و البته از سوئی دیگر وقایع سال‌های اخیر(اینکه چین روز به روز بیشتر خود را به عنوان نه تنها نیروی منطقه‌ای، بلکه ابرقدرت جهانی مطرح می‌کند) نیز موید این مسئله است. چنانکه مشخص است، رهبران چینی حد اقل در شرایط کنونی مدعی‌اند که مسئولیت این کشور در شمال شرقی، مرکزی و حتی جنوب شرقی آسیا توسعه یافته است.
با این وضع سازمان همکاری شانگهای ابزار کلیدی صف‌آرایی ساختار دو‌قطبی منطقه‌ا‌ی است و می‌تواند با عضویت ایران و هند صف ارائی اساسی در برابر فزون طلبیهای غرب باشد رفتار‌های دوگانه و کلیشه‌ای امریکا در منطقه آسیای مرکزی و تلاش برای استمرار حضور به بهانه وضعیت افغانستان باعث تقویت سازمان شانگهای شده و خواهد شد. بنابراین در شرایطی که کشورهای آسیای مرکزی از بحران افغانستان احساس نا‌امنی می‌کنند و اعتماد خود را به غرب از دست داده‌اند و بیم آن را دارند که ناامنی از جنوب افغانستان به شمال و در مجاورت این کشورها سرایت نمائد بنابر‌این طبیعی است که نقطه اتکا امنیتی به سازمان شانگهای تحت نفوذ چین و روسیه، تمایل یابد به این ترتیب شانگهای به یکی از نهادهای کلیدی حفظ رژیم‌های موجود در آسیای مرکزی تبدیل شده است.
زمینه دیگری که چینی‌ها قصد دارند از طریق سازمان شانگهای فراهم نمایند، عرصه همکاریهای اقتصادی در منطقه است. هر چند این موضوع قبلاً مطرح بود، اما در اجلاس‌ها‌ی اخیر، چین اعلام کرده که تمایل دارد به بخش اقتصادی اهمیت ویزه ای بدهد.از اینرو ایده ایجاد مناطق اقتصادی آزادطرح شد که پذیرش آن برای روسیه دشوار بود، زیرا کاملاً مشخص بود که در صورت اجرائی شدن این ایده، روسیه و سایر کشورها نمی‌توانند با توسعه طلبی تجاری چین در منطقه رقابت نمایند. گرچه مشارکت چین در این عرصه، به عنوان یک قدرت بزرگ و در رقابت بانفوذ اقتصادی آمریکادر آسیای مرکزی، امری اجتناب‌ناپذیر است.چین به خوبی می‌داند اقتصاد در حال رشدش، به شدت نیازمند نفت و گاز است و آسیای مرکزی سر‌شار از انرزی است، در دو دهه آینده، قزافستان می‌تواند به صادر کننده عمده نفت در جهان تبدیل شود. بنابراین، سازمان همکاری شانگهای برای چین نه تنها ابزار تاثیرگذاری سیاسی، نظامی بوده، بلکه امکانی جهت توسعه موقعیت های اقتصادی این کشور به شبه قاره آسیای مرکزی نیز می‌باشد.
در چنین شرایطی گرچه روسیه بسیار مایل است که در منطقه، وزنه تعادلی ژئوپولیتیکی در مقابل آمریکا ایجاد گردد، اما همزمان با همکاری تنگاتنگ با چین، همواره و به صورت کاملاًجدی نگرانی خود را از خطر توسعه طلبی چین در آسیای مرکزی پنهان نکرده است. آنچنان که در نگاه سرگی لویازین تبلور یافته است او معتقد است که\"این خطرات (نفوذ چین) همیشه وجود داشته و دارد. روسیه این تهدید‌ها را در سطوح گوناگون بررسی و محاسبه می‌کند. برخی هم معتقدند که روسیه در سیاست شرق دور و آسیای مرکزی‌اش؛ به غیر از چین آلترناتیو دیگری ندارد\". هر چند 15 سال است که هر دو کشور در قالب‌های مختلف با هم مرتبط‌اند والبته مسکو مجبور است برای ملاحظات استراتزیک خود از برخی موارد اختلاف‌بر‌انگیز خرد چشم‌پوشی کند. در واقع از نگاه مسکو تهدید(چین) وجود دارد اما این تهدید به آینده‌ها مربوط می‌شود و نه به زمانی نزدیک. به باور نگارنده، در شرایط کنونی و با این ساختار قدرت در منطقه و خطر جدی‌تر گسترش ناتو و توازن منافع، روسیه و حیاط خلوت او (کشورهای آسیای مرکزی) مجبورند نسبت به تهدیدات چین در کوتاه مدت چشم پوشی کنند. به نظر آنها نفوذ آمریکا در منطقه (با هدف تغییر ساختارهای قدرت) و خطربنیادگرایی افراطی، خطر ی ملموس‌تر واقعی و نزدیکتری است. امریکا خطر شانگهای را درک می‌کند.
او، هم به نفت نیاز دارد و هم برای ادامه عملیات در افغانستان و نیز سرکوب بیداری اسلامی در منطقه (که آنان را تهدیدی جهانی برای منافع خود می‌داند) به پایگاه‌های نظامی در قرقیزستان شدیداًمحتاج است. از دیدگاه کارشناسان مسایل سیاسی منطقه، در چهارچوب این بازی بزرگ که به مثابه نبرد شطرنج است،شانگهای اقداماتی را صورت داده که موجب نگرانی و حساسیت‌های آمریکایی‌ها شده است: از جمله می‌توان به دو مورد زیر اشاره نمود؛
ـ برگزاری نشست مستمر سالانه اعضای سازمان همکاری شانگهای و درخواست رسمی از آمریکا برای تعیین زمان خروج نیروهای نظامی خود از منطقه آسیای مرکزی.
ـ برگزاری مانورهای مشترک نظامی روسیه و چین در شبه جزیره \"شاندون\"، واقع در دریای زرد و در 500 کیلومتری جنوب شرقی پکن.
برخی بر این باورند که موضوع تعیین زمان خروج نیروهای آمریکایی از منطقه در اجلاس شانگهای به ابتکار و پیشنهاد چین صورت گرفته است. چین، اهداف آمریکا از تاسیس پایگاه‌های نظامی در منطقه را، نه برای مبارزه با تروریسم، بلکه به منظور مقابله با گسترش و توسعه این کشور قلمداد می‌کند. بعد از این اعلام بود که کشور های منطقه از حضور موقت امریکا یاد کردند و از آن پس سرنوشت پایگاه نظامی آمریکا و حضور نظامیان این کشور در دیگر جمهوریهای آسیای مرکزی (قرقیزستان، تاجیکستان)در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت. امریکا در همان هنگام اعلام کرد که این مسئله برای ما، به منزله تهدید و ارعاب کشورهای کوچک و ضعیف توسط دو کشور بزرگ و قدرتمند (چین و روسیه) است. اما ابتکار عمل چینی ها تاثیر خود را گذاشت.
از آنجایی که آمریکایی‌ها بارها بر استراتژی ماندگاری طولانی در آسیای مرکزی تاکید کرده‌اند، قطعا طرق مختلفی را برای رسیدن به اهداف خود جستجو خواهند کرد. درخواست آمریکا برای حضور به عنوان ناظر در سازمان شانگهای نیز در همین راستا صورت گرفته است. به گفته منابع نزدیک به دبیرخانه سازمان مذکور، در گردهمائی های شانگهای این درخواست بررسی نشده است. طبیعی است که روسیه و چین به مخالفت بپردازند آنها با ایجاد سازمان شانگهای در پی یافتن وزنه ای برای حفظ تعادل ژئوپلیتیکی( در مقابل ایالات متحده آمریکا در قاره اروپا)- بودند. اینک چین، خیز سریع و بلندی را به سوی آسیای مرکزی در همسایگی خود برداشته است. به باور کارشناسان و تحلیلگران منطقه‌ای، در حال حاضر نتیجه بازی در روی تخته بازی بزرگ، هیچ بر هیچ (مساوی) است. روسیه و آمریکا، هر کدام پایگاه نظامی در منطقه دارند. چین نیز شیوه و تاکتیک خاص خود را ـ اشغال آرام و تدریجی دیگر کشورها ؛( نخست سرمایه‌گذاری، سپس نفوذ و تاثیر‌‌گذاری و سرانجام، گسیل نیروی نظامی به منطقه.)را در پیش گرفته است در این بازی بزرگ، روسیه خواسته یا نا خواسته اگاهانه یا نا اگاهانه ، نقش همراه را برای چین ایفا می‌کند.

نتیجه‌گیری
با این وضع آسیای مرکزی صحنه چالش تمدن‌های بزرگ زنده جهانی است. در این پنج تمدن زنده چهانی، چهار تمدن بیش از همه از یک تمدن (مسیحیت غربی به رهبری انگلیس در گذشته و آمریکا در حال حاضر) ضربه و آسیب دیده‌اند. چینی ها نباید یورش‌های استعماری انگلیس به سرزمین‌شان رادر قرن نوزدهم از یاد ببرند. هندی‌ها هم حضور دویست و پنجاه ساله استعماری مسیحیت غربی را در وطن‌شان فراموش نخواهند کرد . تمدن مسیحیت ارتودوکس روسی هم یورش ناپلئون در قرن نوزدهم و آنچه را در دو جنگ اول و دوم در قرن بیستم دیده‌اند هیچگاه از حافظه تاریخی خود محو نخواهند کرد. دست‌اندازی های فزون‌طلبانه اروپائی ها به سرزمین اسلاو‌ها در بعد از فروپاشی شوروی که اخرین آن کوزوو بوده است را کمتر کسی خیر‌خواهانه می‌داند. با این وضع حوزه تمدن اسلامی هم بیشترین آسیب را در قرون گذشته از تمدن مسیحیت غربی (از جمله اشغال مصر و الجزایر تونس وسودان ولیبی تا به ... )و دیده است.
به این ترتیب شانگهای پنچ می باید سازمانی باشد متشکل از تمدن های آرام و آسیب دیده و صلح طلب (چین و هند و روسیه و اسلامی ایرانی) در برابر یورش های تمدن مسیحیت غربی (به رهبری انگلیس و آمریکا) جنگ طلب. شانگهای پنچ برایند تعاملات تمدن های آسیایی برای حفظ آسیا از نفوذ گسترش طلبانه مسیحیت غربی است. روسیه هند و چین و ایران (شاخص تمدن اسلامی) هرچند رقیبند اما هیچگاه دشمن هم نبوده‌اند. در تاریخ پر فراز و نشیب خود کمترین آسیب را از یکدیگر دیده‌اند. از این رو نگاه استراتژیک ان است که در منطقه آسیای مرکزی تمدن مسیحیت غربی موضع خود را مستحکم نکند از آن رو که این منطقه حیاط خلوت روسیه (تمدن مسیحیت ارتودوکس) همجوار با تمدن چین و (ملاحظات خاص امنیتی این کشور) و در نزدیکی تمدن هند این قدرت نوپا و بخشی از حوزه فرهنگی و تمدنی ایران اسلامی است. ضرورت دارد تا چین در تعامل و رقابت با دیگر تمدن های آسیایی در آسیای مرکزی دژ دفاعی در برابر فزون طلبی های آمریکا (رهبر تمدن مسیحیت غربی) را در قالب سازمان شانگهای پنج مستحکم نماید. این اصل مسلم است که تمدن مسیحیت غربی(به رهبری امریکا) دشمن استراتژیک تمدن های آسیایی است.
شانگهای؛ بستر رویش بلوک قدرت

*غلامرضا قلندریان

نشست امروز سران شانگهای در بیشکک پایتخت قرقیزستان، با توجه به مسائل موجود بین المللی، متفاوت از اجلاس گذشته این سازمان ارزیابی می شود. اعزام 508 خبرنگار از 16 کشور جهان به بیشکک برای پوشش خبری مناسب به نشست سران، گویای افزایش نقش و اهمیت سازمان شانگهای به عنوان یک ساختارمنطقه ای تازه تأسیس است.
ائتلافهای منطقه ای در شرایطی ایجاد می شوند که شکل بندیهای قدرت در سیاست بین الملل با تغییراتی همراه گردد، جهت گیری سیاسی و رفتار بین المللی کشورها دگرگون شود و اهداف جدیدی در سلسله مراتب اولویت سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشورها به وجود آید. در این شرایط، جلوه هایی از همکاری و تعارض به وجود می آید. کشورها تلاش می کنند اهداف خود را از طریق حداکثر سازی همکاریها و همچنین ایجاد ائتلاف بین نیروهای موجود تأمین نمایند. این روند پس از فروپاشی نظام دو قطبی، مطلوبیت بیشتری یافت. به طور کلی، زمانی که خلا قدرت ایجاد می شود، بازیگران تلاش می کنند تا اهداف خود را از طریق ائتلافهای جدید تأمین نمایند، زیرا سیاست بین الملل بدون وجود نهادهای حمایتی تداوم چندانی نخواهد داشت.
تشکیل «سازمان همکاریهای شانگهای» از ایده های «دنگ شیائوپینگ» رهبر فقید چین و معمار اصلاحات اقتصادی این کشور است. این سازمان در سال 1997 در شانگهای چین توسط پنج کشور چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان تشکیل شد و در 15 ژوئن 2001 میلادی، ازبکستان نیز به آن پیوست و به دنبال آن در 7 ژوئن 2002 منشور سازمان مذکور در اجلاس شهر سنت پترزبورگ پذیرفته گردید.
مانور بزرگ نظامی کشورهای عضو شانگهای، که از 9 آگوست شروع و تا 17 آگوست (26 /5) ادامه خواهد داشت، توجه بی سابقه جهانیان را به این نشست معطوف نموده است. کارشناسان و مقامهای دیپلماتیک در مسکو و پکن و پایتختهای کشورهای آسیای مرکزی این روزها بشدت تردیدها و نگرانی سایرین، بخصوص جهان غرب را از اینکه سازمان شانگهای در حال تبدیل شدن به یک «ضد ناتو» در شرق است، تکذیب می کنند. از سوی دیگر، این احساس در حال شکل گیری است که در صورت ضرورت، چنین بلوکی می تواند به سرعت ایجاد شود. بنا به گفته مقامهای وزارت امور خارجه قرقیزستان، درخواست آمریکا برای اعزام ناظران نظامی به مانور، مورد قبول قرار نگرفته است.
اکنون بر کسی پوشیده نیست که این سازمان در حالی در راستای تحکیم روابط همسایگان گام بر می دارد که هرگونه مداخله جویی و حضور قدرتهای فرا منطقه ای را در حوزه جغرافیایی شانگهای با چالش جدی روبه رو ساخته است. تحلیلگران سیاسی نسبت به روند و عملکرد اعضای این سازمان که حاصل آن ایجاد چالش برای سلطه طلبی های آمریکاست، به دیده تردید نگریسته و بعضاً اظهارنظرهایی مبنی بر تکذیب ضد آمریکایی بودن آن مطرح می کنند.
اکنون، این باور در بین ناظران سیاسی قوت گرفته است که یک بلوک از همکاریهای منطقه ای بین کشورهای عضو در مقابل نفوذ آمریکا در آسیای میانه بویژه پس از حوادث 11 سپتامبر، شکل گرفته است.
سازمان همکاری شانگهای در مبارزه علیه تروریسم، خشونتهای قومی و منطقه ای، مسأله مواد مخدر و بخصوص منازعه های مرزی نسبتاً موفق بوده و به نوعی نظام تک قطبی را در جهان به چالش کشیده است. ایالات متحده زمانی خواستار عضویت در این سازمان به عنوان ناظر شده بود که با آن مخالفت شد.
علاوه بر این، سازمان شانگهای از واشنگتن خواسته بود پایگاههای نظامی خود را که تأمین کننده عملیات نظامی در افغانستان بود، برچیند؛ در نتیجه سردمداران آمریکایی بر خلاف میلشان مجبور به بستن پایگاه خود در ازبکستان شدند.
اظهارات ضد آمریکایی برخی شرکت کنندگان در اجلاس شانگهای هم باعث نگرانی دولت آمریکا شده است.
شایان ذکر است، روسیه و چین دو عضو مهم این سازمان هستند که هر یک مدعی قدرت در جهان بوده و همواره در صدد احیای نقش بازدارنده برای ایالات متحده در گستره جهانی هستند. چین مرتباً ناقض حقوق بشر از سوی آمریکا معرفی می شود و روسیه چند ماه است در موضوع سپر دفاع موشکی با واشنگتن چالشهای جدی دارد، به گونه ای که این مناقشه های لفظی فضای لطیف مناسبات سیاسی را در ابهامهای منافع طرفین به بهای موضعگیریهای شدیداللحن بخصوص از سوی روسها در واکنش به ابرام طرف غربی جهت استقرار سایتهای موشکی، قرار داده است.
مسلماً این امکان وجود دارد که شانگهای به رقیبی برای ناتو در شرق تبدیل شود. این سازمان طی پنج سالی که از موجودیتش می گذرد، کاملاً نشان داده که مخالف ایجاد جهان تک قطبی به رهبری ایالات متحده است. در نشست این سازمان در قزاقستان برای نخستین بار موضعگیری قاطعی در رابطه با سیاستهای آمریکا در منطقه اتخاذ شد و اعضای آن خواستار خارج شدن پایگاههای نظامی این کشور از قرقیزستان شده بودند.
کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای در نشست سالانه سران کشورهای عضو، به آمریکا نشان دادند که جایگاهش کجاست. لذا از ایالات متحده خواسته شد در امور داخلی کشورهای آسیایی مداخله نکند.
مانور نظامی در منطقه مرزی مشترک روسیه و چین، تحت عنوان «مأموریت صلح-2007» برگزار می شود. این مانور بزرگترین مانور برگزار شده طی شش سالی است که از زمان تأسیس سازمان شانگهای می گذرد و تمامی اعضای آن یعنی روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان در آن شرکت دارند. اولین و تنها مانور نظامی مشترک شانگهای در آگوست سال 2005 در خاک چین برگزار شد که تنها نیروهای نظامی روسیه و چین در آن شرکت داشتند.
ایده برگزاری این مانور از طرف روسیه مطرح شده است. ایده اصلی طرح عملیاتی مانور، از حادثه سال 2005 که دولت ازبکستان برخورد نظامی شدیدی با مخالفان خود نمود، الهام گرفته شده و در راستای مبارزه با یک عملیات تروریستی انجام می گیرد.
لازم به ذکر است، روسیه کلیه هزینه های مورد نیاز برای برگزاری مانور را تقبل کرده است. تلاش مسکو برای اجرای مانور «مأموریت صلح-2007» جای تعجب ندارد، زیرا این مانور در واقع بخشی از طرح سازمان همکاری شانگهای برای ایجاد بلوک سیاسی- نظامی در منطقه آسیای مرکزی است تا بتواند مدافع منافع روسیه -با توجه به علاقه مندی روز افزون ایالات متحده به این منطقه- باشد. این امر دقیقاً یکی از اهدافی است که در نشست سران سازمان شانگهای دربیشکک دنبال خواهد شد. برای اینکه به تمامی جهان نشان داده شود که سازمان همکاری شانگهای به خوبی توان مقابله با طرحهای سلطه طلبانه در منطقه را دارد، ولادیمیر پوتین و سایر همتایانش پس از اجلاس سران بیشکک راهی منطقه عملیاتی مانور می شوند تا شخصاً بر پایان عملیات نظامی مانور نظارت داشته باشند.
بدین ترتیب، به نظر می رسد شواهد با توجه به نیازهای اعضای سازمان مذکور، از تقویت یک سازمان اقتصادی، سیاسی، نظامی حکایت می نماید تا از این رهگذر بتوانند ضمن صیانت از منافع خود در جهان متغیر، با توسعه طلبی و زیاده خواهی برخی کشورهای مداخله جو مقابله کنند؛ اگر چه در این مرحله با توجه به عدم شفافیت توسعه سازمانی برای عضوگیری جدید، بعضی استراتژیهای آنان به طور دقیق قابل ارزیابی نیست؛ ولی مسیر تحولات و تعهدات کشورهای عضو، بیانگر تقویت مناسبات سیاسی و اقتصادی با اتخاذ مشی همگرایی منطقه ای جهت تحقق اهداف آنهاست.
بدون تردید، ادبیات مقامهای کاخ سفید در ارتباط با تعاملهای بین المللی، از نبود یک نظم و صورت بندی مناسب قدرت در عرصه جهانی حکایت می کند. اگر روابط بین الملل در ذیل یک منظومه قدرت به گونه ای سامان یابد که روابط شمال- جنوب و ارباب و رعیتی از بین برود، می توان ثبات و تعاملهای منطقی را بین بازیگران، براساس منافع متقابل شاهد بود که اتحادها و ائتلافها با رویکردهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در چنین خلایی متولد می شوند تا در عرصه مراودات ناسالم قدرت، استمرار حیات و بقای سیاسی آنها تضمین شود.




برچسب ها : شانگهای  ,